یا صاحب الزمان

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

یا صاحب الزمان

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

پست ثابت مخصوص خبر ظهور

لطفا از پست های دیگر دیدن کنید

توی قنوت هر نماز ، قرار همه ی محبان حضرت مهدی برای خواندن دعای فرج به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان عج. (این دستور خود آقا در یکی از تشرفات است که به یکی از علما فرمودند.)

قوم بنی اسراییل با همین دعا کردن ها , ظهور و بعثت حضرت موسی را 170 سال به جلو انداختند . مگر ما چه از آن قوم کم داریم ؟

شیعیان کمی همت...... ظهور نزدیک است.



تاریخ : یکشنبه ۳۱ خرداد ۱۳٩٤ | ٩:٤٢ ‎ب.ظ | نویسنده : فاطمه | نظرات (583)

وقتى حضرت موسى علیه السلام از نزد خضر برگشت و آن حوادث عجیب مثل سوراخ کردن کشتى و تعمیر دیوار و کشتن آن نوجوان به وقوع پیوست ،

برادر او هارون از موسى در مورد دانش خضر پرسید.
حضرت موسى علیه السلام فرمود: این امر، دانشى است که نداشتن آن ضرر ندارد ولى حادثه اى عجیب تر روى داد! هارون پرسید: چه حادثه اى ؟ حضرت موسى علیه السلام گفت :
من و خضر کنار دریا ایستاده بودیم که پرنده اى شبیه به چلچله ظاهر شد، با منقار خود قطره اى آب برداشت و به طرف مشرق پرتاب کرد! بار دوم قطره اى دیگر برداشت و آن را به طرف مغرب انداخت ، بار سوم آن را به طرف جنوب و بار چهارم به طرف شمال پرتاب کرد! و در دفعه پنجم به طرف آسمان و دفعه ششم به خشکى و دفعه هفتم به دریا انداخت و سپس ‍ پرکشید و پرواز کرد.
ما دو نفر حیرت زده ماندیم و سِرّ این کار را نفهمیدیم تا اینکه خداوند فرشته اى را به صورت آدمى فرستاد و به ما گفت :
چرا شما را متحیر مى بینم ؟ گفتیم : در کار این پرنده متحیریم ، گفت : منظور او را نمى دانید؟ گفتیم : خدا بهتر مى داند، گفت : این پرنده با عملش ‍ مى گوید: به حق آنکه شرق و غرب زمین را آفرید و آسمان را بر پا داشت و زمین را به حرکت آورد و بگستراند، بطور قطع خداوند در آخر الزمان پیامبرى را خواهد فرستاد که نامش محمد صلى الله علیه وآله است ، او را وصیى است بنام على علیه السلام که علم شما دو نفر روى هم در مقابل دانش آن دو همانند این قطره است در مقابل اىن دریا!!

منبع:

نام کتاب : پیشگوئیهاى امیر المؤمنین علیه السلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۲
محمدرضا جاویدنژاد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام اقاجون خوبین؟؟ منم بنده روسیاه همون که تا اسمت میومد

نمیتونستم جلو خودمو بگیرم وبرات گریه میکردم.برا غریبیت برا بی کسیت

برا اینکه تاحالا اون 313 نفری که باید کنارت باشن ازمیون این همه جمعیت

پیدا نشدن.الان مطمئنم ازدستم ناراحتین میدونم این روزا به همه چیز وهمه

کس اهمیت میدم جز شما حق دارین ...

چی بگم،بگم شرمندم؟؟ اخه اینم شد حرف؟؟

اقا خیلی دلم براتون تنگ شده خیلی.میدونم خیلی ازتون دور شدم وشما

روتونو ازمن برگردوندین....این یعنی اخر بدبختی اخر بیچارگی....

یادتونه وقتی دل میگرفت میومدم سراغ شما وباهاتون دردودل میکردم

یادتونه هروقت ازتون کمک میخواستم منو ناامید نمیکردین؟

این وبلاگو برا شما باز کردم تا ان شاء الله که یه روز اومدین و منم لیاقت دیدنتونو داشتم

این وبو بهتون تقدیم کنم....ولی اقا دارم کم کاری میکنم .

خیلیا اومدن و سر این وب حرفای بدی نثارم کردن ولی اقا همشو بخاطر

شما تحمل میکنم

میخوام کمک کنین تا بازم بتونم فعالیتمو ادامه بدم وهیچ حرفی باعث

دلسردیم نشه.اخرین حرفم اینه که

 

العجل العجل یا مولانا یا صاحب الزمان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۸
محمدرضا جاویدنژاد
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

 
رابطه ی ظهور من

 

در روایات مختلف یکی از نشانه های حتمی ظهور،خروج دجال است!دجال چیست؟آیا او یک انسان با خوی شیطانی ست یا یه وسیله و تفکر و ایدوئولوژی ست؟!
“دجال” در لغت به معنای دروغگوی حیله گر است.در زبان عربی به معنای آب طلا است و به همین علت است که افراد بسیار دروغگو که باطل را حق جلوه میدهند و قصد فریب مردم را دارن دجال نامیده میشوند!
اما دجال  که نشانه ی ظهور مهدی (عج) و برپایی قیامت است فردی ست که در دروغگویی و حیله گری سرآمد همه ی دجالان است و فتنه ی او از همه بزرگتر است. دجال در روایات اسلامی این چنین توصیف شده:”او دارای قدرت و تاثیر عجیبی است،چشم راست ندارد و چشم دیگرش در وسط پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد.چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است.داخل دریاها میشود و افتاب با او می گردد.کوهی از طعام و نهری از آب همیشه با اوست. آسمان به دستور وی باران میدهد و زمین گیاه میرویاند.اختیار گنج های زمین با اوست. مرده را زنده میکند و با صدای بلندی که تمام جهانیان صدای او را میشنوند میگوید:من خدای بزرگ هستم که شما را آفریده و روزی رسان هستم،به سوی من بشتابید.وی از همه جا می گذرد و فقط در مکه مدینه قدم نمی گذارد.بیشتر پیروان او از یهود و زنان و عرب های بیابانی است.”
اگر به این روایت توجه کنید پیشگویی هایی درمورد دجال کرده است که در زمان حال قابل مشاهده اند.
“او دارای قدرت و تاثیر عجیبی است،چشم راست ندارد و چشم دیگرش در وسط پیشانی اوست”….نماد چشم جهان بین که بر رو ی دلار و یا فیلم ها و محصولات فراماسونری دیده میشود با همان خصوصیتی که قرن ها پیش در روایات شیعه آمده است….

“کوهی از طعام و نهری از آب همیشه با اوست”…… اختیار گنج های زمین با اوست…این بخش از روایت میتواند اشاره به اینکه اقتصاد جهان به دست شیطان پرستان است و ضد مسیح را محور هرم سلطه ی اقتصادی بر جهان قرار دارد
Herame Ghodrat
“آسمان به دستور وی باران میدهد و زمین گیاه میرویاند”…برای همه آشکار است که آسمان فقط به دستور خداوند می بارد ولی اگر با علم های هواشناسی آشنا باشید حتما میدانید که علم بشردر این زمینه در حدی پیشرفت کرده که میتوانند ابرهای باران زا را جابه جا کنند و باران مصنوعی در منطقه ای ایجاد کنند.
و مطمئنا خواست و اراده ی خداوند بالاتر از اراده ی دیگران است و با این همه پیشرفت باز هم بشر محدود است..
“مرده را زنده میکند”….این کار چندی ست که توسط جادوگران جادوی سیاه (کریس آنجل و..)انجام میگیرد !
شاید با خواندن این نشانه ها با خود بگوییم خب اگر فردی با یک چشم در وسط پیشانی بیاید و بگوید من خدای بزرگ هستم که شما را آفریده و روزی رسان هستم،به سوی من بشتابید….همه متوجه میشوند او دجال(دروغگو)ست و کسی فریب او را نمی خورد!اما متسفانه در حال حاضر شاهد آن هستیم که علائم وجود دجال دنیا را پر کرده و عده ی زیادی مجذوب او شده اند و از او پیروی میکنند…..
به یاد داشته باشیم که  ظهور مهدی (عج)یک وعده ی الهی ست و خداوند وعده هایش را عملی میکند
«اِنَّ اللهَ لا یُخلِفُ المیعاد» و خداوند در وعده ی خویش تخلف نمیکند؛
اما طبق حدیثی از امیرالمومنین(ع) نقل از پیامبر اکرم (ص) :”پیش از قیامت ده امر حتمی واقع میشود:خروج سیفیانی،دجال،دود،دابه الارض،خروج قائم،طلوع خورشید از مغرب،فرو رفتن در مشرق جزیره العرب،بیرون آمدن آتشی از قعر یمن که مردم را محشر براند.”ا
در روایات اهل سنت هم موضوع دجال نقل شده.
همچنین موضوع دجال اختصاصا به اسلام ندا رد و در مسیحیت هم از او یاد شد ه است.
در رساله ی یوحنا نوشته شده است : دروغگو کیست،جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند؛آن دجال(ضد مسیح) است که پدر و پسر را انکار مینماید.
و همچنین درمورد ظهور ضد مسیح در کتاب مقدس نوشته شده: «و ضد مسیح می آید» نشانه ی با اهمیت و پایانی آخرالزمان ظهور حکومت واحد جهانی به سرکردگی یک مستبد اهریمنی موسوم به ضد مسیح یا جانور است.
تمام دنیا شیطان را در قالب این رهبر حیوان منش جهانی پرستش خواهند کرد.
به گفته ی انجیل پیمان یا موافقت نامه ی صلح ابتکار آمیزی به مدت هفت سال،نقش محوری در ادعای ضد مسیح در رهبری جهان دارد.
این توافقنامه،بحران خاورمیانه را موقتا با صلحی میان اسرائیل و کشورهای عربی همسایه حل خواهد کرد.
کوه موریاه در اورشلیم(بیت المقدس)که زمانی معبد یهودیان در آن قرار داشت و همانجا قبه الصخره ی مسلمانان هم اکنون وجود دارد،نقطه ی کانونی خواهد بود.
پس از سه سال و نیم ضد مسیح آن پیمان را لغو خواهد کرد آنگاه بیت المقدس را پایتخت بین المللی خود خواهند نمود و غیر از پرستش خود و تصویر عرفانی اش تمام ادیان را ممنوع خواهد کرد. این تصویر به طریقی نیرو میگیرد تا هم صحبت کند و هم سبب کشته شدن کسانی شود که از پرستش او سرباز میزنند.
به همین دلیل به این دوره دوران مصیبت بزرگ میگویند.
«عیسی (ع) گفت این هنگام زمان مصیبت بزرگ است،آن چنان که در از ازمان پیدایش جهان وجود نداشته است.»
“او(ضد مسیح)موجب میشود تا همگان نشانی به رو ی دست راست یا روی پیشانی شان داشته باشندداشته باشند به طوری که هیچکس نمیتواند بخرد یا بفروشد مگر کسی که نشان یا نام جانور،یا شماره ی اسم او را داشته باشد….شماره ی او ۶۶۶ است.”
این پیشگویی مطلبی را توصیف میکند که تا پیش از این هیچگاه امکان پذیر نبود.
دوهزار سال پیش یوحنای حواری،ماهیگیری ساده،پیشگویی کرد که روزگاری نظام اقتصادی جهانی  ظهور خواهد کرد که هرکس در لوای آن مجبور است شماره ای دریافت کند و بدون آن قادر به خرید و فروش نخواهد بود.
بارکد:
666

همون طوری که در عکس می بینید ۳ تا خط بارکد بلند تر از بقیه ی خط ها هستند! دقت کنید . این سه خط در همه ی بارکد های اجناس وجود دارد. طبق تحقیقات این سه خط نماد سه تا ۶ است که می شه عدد ۶۶۶! که این همون عدد مقدس شیطان پرستان و فراماسون ها هست .
و پایان حکومت دجال:
“هر مومنی که دجال را ببیند اب دهان خود را بر روی او بیندازد و سوره ی مبارکه ی حمد را بخواند،تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نکند.چون او ظاهر شود،عالم را پر از فتنه و آشوب نماید،و میان او و لشگر قائم(ع) جنگ واقع شود،بلاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت(ع)یا به دست عیسی بن مریم (ع) کشته شود.”
طبق حدیث بالا از رسول خدا (ص)دجال ۴۰روز پس از خروج به دست حضرت حجت(عج)و یا حضرت مسیح کشته میشود.
“دجال در امت من بیرون میشود در چهل روز،پس خداوند عیسی بن مریم را مامور میکند او را طلب میکند و از بین میبرد.”
آنچه به وضوح اشکار است پیروزی حق و شکست خوردن مفتضحانه سپاه باطل و به پا شدن عدالت جهانی توسط حجت خدا بر روی زمین است
با توجه به روایت های مذکور و فعالیت پیشبینی شده به نظر می آید دجال منحصر به فرد معینی نیست،بلکه عنوانی ست کلی برای افراد دروغگو و حیله گر که برای کشیدن توده های مردم به دنبال خود از هر وسیله ای استفاده میکنند،چنانچه پیامبر اکرم(ص)فرموده است:”هر پیامبری بعداز نوح قوم خود را از فتنه ی دجال بر حذر داشت و من نیز شما را بر حذر میدارم.”
دجال همان کفر جهانی و استکبار و سیطره ی فرهنگ مادی و ماده گرایی بر همه ی جهان است که علائم خروجش نیز آشکار شده…
“اللهم عجل فرجه و سَهّل مخرجه و اجعلنا من انصاره و الذّابّین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه”
“امین”

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ


منبع:http://razhayesheitanparastan.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۶
محمدرضا جاویدنژاد

ای فدای چهره ی زهــــــراییت / جان، فدای این همه زیـباییت

تا تویی مه پاره ی سلطان عشق / هر نگاهت، گشته چون دیوان عشق

ای نگاه عرشیت عشق آفرین / تار مویی از سرت حبل المتین

با نگاهی از همه دل برده ای/جان گرفته از تو هر دل مرده ای

امشب از تو لحظه ها زیبا شده / خنده جای گریه بر غم ها شده

امشب از تو عشق هم احیا شده / دختری آرام جان شیعه ی زهرا شده

امشب از تو آسمان هم ، میل باران می کند /  چشمه الطاف حق یکباره طغیان می کند

دلایل اثبات وجود مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها

" یا رب الرقیه بحق الرقیه اشف صدر الرقیه بظهور الحجة "

دلایل اثبات وجود مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها

تشکیک در اصل وجود مقدس حضرت رقیه علیهاالسلام، نه تنها ظلم به آن مظلومه و پدر بزرگوار ایشان، بلکه ظلم به اهل بیت علیهم السلام است.

بی شک یکی از تاثیرگذارترین شخصیت های تاریخی کربلا وجود مقدس حضرت رقیه سلام الله علیها می باشد. و حال مورخین و مفسرین سعی بر شبه افکنی بر این وجود مقدس دارند تا تاثیر گذاری این واقعه را با شک و دودلی های مختلف کم رنگ کنند و در آخر سعی و کوششی متفاوت بر از بین بردن آن داشته باشند.

بر آشنایان به تاریخ اسلام و تشیّع پوشیده نیست که با این که در هر عصری، شیعه مورد هجوم دشمنان بوده است؛ بارها و بارها هدف تجاوز های وحشیانه قرار گرفته و پیشوایان دین و رجال شاخص اش شهید گشته و آثار علمی و تاریخی اش سوزانده شده، اما اصل و اساس دین  تشیع و حقیقت اعتقادات آن دست نخورده و جاوید است  و با همان آثار باقیمانده از کتابسوزی ها نیز قابل اثبات است. با توجه به همین مستندات تاریخی می توان این شبهات را از بین برد:

مقتل منسوب به ابو مخنّف

لوط بن یحیی بن سعید (متوفی ۱۵۸ هجری قمری) از مورّخان مورد اعتماد و از اصحاب امام صادق علیه السلام است. او به احتمال فراوان شیعه و مقبول مورّخان فریقین است و از این رو تاریخ نگاران و سیره نویسان متعدد از کتاب او درباره قیام امام حسین علیه السلام نقل کرده اند. از این میان می توان به محمد بن عمر واقدی (م۲۰۷) و محمد بن جریر طبری (م۳۱۰) در تاریخش، ابن قتیبه (م۳۲۲) در «الامامه والسیاسه»، ابن عبدربّه (م۳۲۸) در «العقد الفرید»، علی بن حسین مسعودی (م۳۴۵)، شیخ مفید (م ۴۱۳) در «الارشاد» و نیز «النصره فی حرب البصره»، شهرستانی (م۵۴۸) در «الملل والنحل»، خوارزمی (م ۵۶۸) در «مقتل الحسین» و ابن عساکر (م۵۷۱) در «تاریخ دمشق»،اشاره کرد.(تاریخ دمشق : ج ۶۹، ص ۱۶۸)

طبق نقل " سیف بن عمیره"  صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام

از قدیمی ترین مأخذی که در خیل فرزندان رنجدیده و ستم کشیده سالار شهیدان علیه السلام درکربلا از وجود دختری موسوم به رقیّه سلام الله علیها در کنار سکینه سلام الله علیها خبر می دهد، قصیده سوزناک سیف بن عَمیره، است.

سیف بن عَمیره نخعی کوفی، از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و از راویان برجسته و مشهور شیعه است که رجال شناسان شاخص چون شیخ طوسی، نجاشی ،علامه حلی، ابن داود، علامه مجلسی، به وثاقت وی تصریح کرده اند. سیف بن عمیره، در رثای سالار شهیدان علیه السلام  چکامه بلند و پرسوزی دارد که با مطلع:

جلّ المصائب بمن اءصبنا فاعذرى  / یا هذه ، و عن الملامه فاقصرى

و عًبَیْدُکُمْ سیفٌ فَتَى ابْنُ عَمیره / عبـــدٌ لعــــبد عبید حیدر قنبر

نکته قابل توجّه در اثبات وجود مطهر بنت الحسین، حضرت رقیّه سلام الله علیها ابیات ذیل می باشد.  

و سکینه عنها السکینه فارقت / لما ابتدیـــت بفـــرقه و تغیّر

 و رقیّه رقّ الحسود لـــضعفها / و غدا لیعذرها الّذى لم یعذر

و لاُمّ کلثوم یــــجد جدیدها /  لثم عقیب دموعــها لم یکرر

 لم اءنسها وسکـــیــنه و رقیه / یبــکینه بتحسـّر و تــــزفّر…

(ستاره درخشان شام، به نقل از شیخ علی، ابوالحسنی، همان، ص۳۲۰، به نقل از المنتخب طریحی)

طبق نقل علی بن ابی القاسم بیهقی" لباب الأنساب و الألقاب"

 این کتاب تألیف ابوالحسن علی بن ابی القاسم بن زید بیهقی مشهور به ابن فندق است که متوفای سال ۵۶۵ ق می باشد. وی در مورد فرزندان امام حسین علیه السلام می نویسد:

" الطبقه السابعه الحسینیه و… أما الحسینیه فهُم من أولاد الحسین بن علی و لم یبق من أولاده إلا زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیّه "

 از فرزندان امام حسین علیه السلام جز حضرت زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیه علیهم السلام باقی نمانده است.( لباب الانساب: ۷/۳۲۶)

طبق نقل علاّمه سیّد بن طاووس در " کتاب لهوف"

کتاب مشهور لهوف نوشته محدّث و مورّخ جلیل القدر، علامه سیّد بن طاووس (متوفّای ۶۶۴ ه.ق) است که اطلاع و احاطه بسیار او به متون حدیثی و تاریخی اسلام و شیعه، ممتاز و چشمگیر است. سیّد می نویسد:

حضرت سیّدالشهداء علیه السلام حضرت زینب و اهل حرم علیهم السلام  را امر به صبرکرده و فرمودند: " یا اختاه یا امّ کلثوم ، وأنتِ یا زینب، و أنتِ یا رقیّه، وأنتِ یا فاطمه، وأنتِ یا رباب، اُنْظُرْنَ إذا أنا قُتِلْتُ فلا تشققن على جَیْبا و لا تخمشن علىّ وجها ولا تقلن على هجرا".  خواهرم ام کلثوم، و تو ای زینب، و تو ای رقیّه، و تو ای فاطمه، و تو ای رباب، زمانی که من به قتل رسیدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روی نخراشید و کلامی ناروا (که با رضا به قضای الهی ناسازگار است) بر زبان نرانید. (سیّد بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۴۰- ۱۴۱.)

در اکثر نقل ها که امام اهل حرم را مورد خطاب قرار می دهد نام رقیه را در کنار دختران خویش قرار می دهندکه این خود شاهدی است بر اینکه منظور از رقیه دختر امام است.(مقتل جامع: وقایع عاشورا: ۴۵۴)

طبق نقل مورّخ خبیر، عمادالدین طبری، در "کامل بهائی"

یکی از قدیمی ترین کتابی که از حضرت رقیه سلام الله علیها به عنوان دختر امام حسین علیه السلام  یاد کرده است و شهادت او را در خرابه شام بیان می کند، همین کتاب است.

مورّخ خبیر و ناقد بصیر، عمادالدین حسن بن علی بن محمّد طبری، معاصر خواجه نصیرالدین طوسی، درکتاب پر ارجی که شش قرن پیش از این تألیف نموده با نام کامل بهائی و در آن این حادثه را از کتاب پر ارج " الحاویه فی مثالب المعاویه" که تألیف قاسم بن محمد بن احمد مأمزی می باشد استخراج نموده و نقل می کند که :

 " زنان خاندان نبوّت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هرکودکی را وعده می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است و  باز می آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، ازخواب بیدارشد و از ماجرا سؤال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است آن لعین درحال گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند:سر پدر توست. دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد." ( علاّ مه عمادالدین حسن، بن علی بن محمد طبری، کامل بهائی، ج۲، ص۱۷۹)

علاءالدّین طبری این کتاب کم نظیر را در سال 657 ه‍ .ق تألیف کرده، و در نگارش آن از منابع با ارزش فراوانی استفاده نموده که متأسّفانه اغلب آنها به دست ما نرسیده است؛ برخی درکشاکش روزگار از بین رفته، و برخی دیگر به دست دشمنان اهل بیت علیهم السلام  طعمه حریق شده است.

مرحوم محدّث قمی در مورد علاءالدین طبری و این کتاب چنین می نگارد: کتاب کامل بهائی، نوشته عماد الدین طبری، شیخ عالم ماهر خبیر متدرّب تحریر متکلّم جلیل محدّث نبیل و فاضل فهّامه،کتابی پرفایده است که در سنه ۶۷۵ تمام شده و قریب به ۲۱ سال همت شیخ مصروف برجمع آوری آن بوده، اگر چه در اثنای آن چند کتاب دیگر تألیف کرده است.

 

شهادت عالم اهل سنت بر وجود حضرت رقیه سلام الله علیها طبق نقل از عبدالوهاب بن احمد شافعی مصری

علامه حائری در "معالی السبطین" از کتاب " المنن" ، باب دهم از عبدالوهاب بن شافعی مصری (متوفای 397 قمری) نقل می کند که:

نزدیک مسجد جامع دمشق، بقعه و مرقدی وجود دارد که به مرقد حضرت رقیه سلام الله علیها معروف است. بر روی سنگی واقع در درگاه این مرقد چنین نوشته شده است:

" هذا البیت بقعهٌ شُرّفت بآل النّبی صلی الله علیه وآله وسلّم  و بنت الحسین الشهید، رقیّه ". این خانه ای است که مشرف به آل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و دختر حسین شهید، حضرت رقیه سلام الله علیها شده است. (معالی السبطین: ۲/۱۶۲)

با توجه به اینکه مؤلف متوفای سال۹۷۳ قمری می باشد، این گزارش به چهار قرن و نیم پیش از این بر می گردد.

طبق نقل کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی در کتاب " روضه الشهداء"

عالم بزرگوار واعظ کاشفی که متوفای ۹۱۰ ه.ق است در رابطه با دختر کوچک  امام حسین علیه السلام می نویسد:

در کنز الغرائب آورده: امام حسین علیه السلام دختری داشت چهارساله که بسیار او را دوست داشت و او نیز پدر را به غایت دوست داشت و تا پدرش شهید شده بود، دائم می پرسید که أین أبی؟ پدر من کجاست؟…همین که سر پدر را برای او آوردند، آن سر را برداشت و نیک در آن نگریست. سر پدر خود را بشناخت و آهی از بر کشید و روی در روی پدر مالید و لب خود بر  لب وی نهاد و فی الحال جان شیرین بداد.(حسین بن علی واعظ کاشفی، روضه الشهداء، ص۲۹۰)

دیگر بر اثبات وجود حضرت رقیه سلام الله علیها در تاریخ ذکر شده است. ابتدا گفتگویی که بین امام و اهل حرم در آخرین لحظات نبرد حضرت سیدالشهدا  علیه‏السلام  هنگام مواجهه با شمر، رخ می‏دهد. امام رو به خیام کرده و فرمودند:

" اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ" .

ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می‏ماند؟ ای رقیه و ای ام‏کلثوم! شما امانت‏های خدا بودید نزد من، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است. (جمعی از نویسندگان، موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‏السلام، قم، دارالمعروف، چاپ اول، 1373 ه . ش، ص 511)

 

شَعشعة الحسینی

اوایل قرن چهاردهم ، شیخ محمّد جواد یزدى ، در کتاب شعشعة الحسینی آورده است :

منقول است که طفلى از حضرت امام حسین علیه السلام در خرابه شام ، از دیدن سرِ پدر بزرگوارش ، از دنیا رفت ؛ ولیکن در نام او ، اختلاف است که زُبَیده یا رُقَیّه یا زینب یا سَکینه بوده باشد. (شعشعة الحسینی : ج 2 ص 171 )

او همچنین در صفحات بعد ، به نقل از کتاب ریاض الأحزان ، آورده است که اسم آن دختر ، فاطمه بوده است.

در این گزارش ، چندین نام  و از جمله رُقَیّه براى کودکِ از دنیا رفته در شام، مطرح گردیده است.

 

وداع امام حسین علیه السلام در روز عاشورا با اهل بیت علیهم السلام صحنه اى بسیار جانسوز بود، ولى آخرین صحنه دلخراش و جگر سوز، وداع ایشان با دخترى سه ساله بود .

هلال بن نافع ، که از سربازان دشمن بود، مى گوید: من پیشاپیش صف ایستاده بودم . دیدم امام حسین علیه السلام ، پس از وداع با اهل بیت خود، به سوى میدان مى آید در این هنگام ناگاه چشمم به دخترکى افتاد که از خیمه بیرون آمد و با گامهاى لرزان ، دوان دوان به دنبال امام حسین علیه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانید. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:

 

" یا ابه ! انظر الى فانى عطشان  بابا جان ، به من بنگر، من تشنه ام.

شنیدن این سخن کوتاه ولى جگر سوز از زبان کودکى تشنه کام ، مثل آن بود که بر زخمهاى دل داغدار امام حسین علیه السلام نمک پاشیده باشند. سخن او آنچنان امام حسین علیه السلام را منقلب ساخت که بى اختیار اشک از دیدگانش جارى شد. با چشمى اشکبار به آن دختر فرمودند : " الله یسقیک فانه وکیلى"  دخترم ! مى دانم تشنه هستى خدا ترا سیراب مى کند، زیرا او وکیل و پناهگاه من است .

امام حسین علیه السلام به او فرمود: کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم. آنگاه امام حسین علیه السلام برخاست تا به سوى میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت : « یا ابه این تمضى عنا؟ » ؛ بابا جان کجا مى روى ؟ چرا از ما بریده اى ؟ امام علیه السلام  یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.

هلال مى گوید: پرسیدم این دخترک که بود و چه نسبتى با امام حسین علیه السلام داشت ؟

به من پاسخ دادند: او رقیه علیهاالسلام دختر سه ساله امام حسین علیه السلام است.( شیخ محمّد محمدى اشتهاردى، سرگذشت جانسوز حضرت رقیه علیهاالسلام، ص 22 به نقل از  الوقایع و الحوادث محمد باقر ملبوبى، ج3، ص 192)

همچنین در بعضى روایات آمده است : حضرت سکینه علیهاالسلام در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (که به احتمال قوى همان رقیه علیهاالسلام باشد) گفت : بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود.

امام حسین علیه السلام با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه علیهاالسلام صدا زد:  

بابا! مانعت نمى شوم . صبر کن تا ترا ببینم.  امام حسین علیه السلام او را در آغوش گرفت و لبهاى خشکیده اش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که :" العطش العطش ، فان الظما قد احرقنى" ؛ بابا بسیار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است .

امام حسین علیه السلام به او فرمودند: کنار خیمه بنشین تا براى تو آب بیاورم. آنگاه امام حسین علیه السلام برخاست تا به سوى میدان برود، باز هم رقیه دامن پدر را گرفت و با گریه گفت :

یا ابه این تمضى عنا؟ ؛ بابا جان کجا مى روى ؟ چرا از ما بریده اى ؟

امام علیه السلام یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد.(شیخ على فلسفى، حضرت رقیه علیهاالسلام، ص 550؛ سید محمد تقى مقدم، وقایع عاشورا، ص 455)

 

و حال دلایل عقلی بر اثبات بانوی سه سه ساله دو عالم حضرت رقیه سلام الله علیها

 

1-      از مهمترین دلایلی که موجب شده تا اثر کمتری از حضرت رقیه سلام الله علیها در کتب تاریخی به چشم بخورد، سن بسیار کم ایشان است که خردسال بودند وفقط سه سال داشتند! آری تنها سه بهار از عمر حضرت رقیه سلام الله علیها خاتون گذشت! در مورد حضرت علی اصغر علیه السلام هم باید بگویم که اگر شهادت ایشان در بحبوبه ی جنگ و وجود شاهدان بسیار بر جنایت هولناک حرمله نبود چه بسا امروزه نامی از حضرت علی اصغر علیه السلام در بین کتب معتبر نبود زیرا تاریخ نویسی فنی است که با اقوال سر و کار دارد و بسیاری از مطالبش شاهد عینی نداشته و طبق نقل قولها گرد آمده است.

 

2-      از جمله مسائلی که تاریخ نویسان را کمی سر در گم کرد این مسئله است که امام حسین علیه السلام به خاطر علاقه فراوانی که به حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها داشتند اسم تمام پسران خود را علی و اسم تمام دختران خود را فاطمه گذارده بود. قطعا همین مسئله باعث شد نام بعضی از فرزندان ایشان به دلیل تشابه اسمی از قلم بیفتد. قراین زیادی وجود دارد که حضرت رقیه را فاطمه صغیره می خواندند و این امر در غفلت بعضی تاریخ نویسان از نام وی اثر فراوانی گذاشت.

 

3-      این نکته کاملا مشهود است که اگر اسمی از حضرت رقیه سلام الله علیها در بعضی کتب تاریخی نیامده است به هیچ وجه دلیل بر عدم وجود ایشان نیست! اهل علم این اصطلاح را دارند که: (عدم الوجدان لا یدل عدم الوجود) یعنی نیافتن هرگز دلیلی بر نبودن نیست! همچنین همیشه نمیتوان به این منطق متمسک شد که: (لو کان لبان) یعنی اگر چیزی بود قطعا آشکار میشد! این منطق، کاربرد خاصی ندارد.

 

4-       شیعه ، در گذر از این تاریخ پردرد و رنج ، اولا مجال ثبت بسیارى از حوادث تاریخى را -چنانکه شاید و باید - نداشته و ثانیا بخشى قابل ملاحظه از آثار و مآخذ تاریخى خویش را بویژه آن دسته از اطلاعات مکتوبى که حاکى از پیشینه مظلومیت کم نظیر شیعه و قساوت و مظالم حکومتهاى جور مى باشد از دست داده است و آنچه برایش مانده ، تنها بخشى از آن آثار مکتوب است.

 

 

بی جهت نیست که اطلاعات مکتوب و مستند ما درباره سرنوشت شخصیتى چون زینب کبرى علیهاالسلام پس از بازگشت به مدینه از شام با وجود جلالت قدر و نقش بسیار مهم آن حضرت در نهضت عاشورا بسیار کم و تقریبا در حد صفر است و با چنین وضعى تکلیف دیگران همچون ام کلثوم و رقیّه علیهماالسلام دیگر معلوم است!

 

5-      اهل علم به خوبی میدانند اطلاعاتی که به صورت خبر واحد یا حتی طبق منابع غیر معتبر هم وجود دارد لزوما دروغ و خلاف واقعیت نیست.  نبایستى به سادگى - و صرفا روى برخى استبعادات یا استحسانات ظاهرا موجّه - اطلاعات موجود را رد کرد و از سنخ خرافات و جعلیّات انگاشت . زیرا چه بسا استبعادها یا استحسانهاى مزبور، محصول بى اطلاعى یا غفلت ما از برخى جهات و جوانبِ مکتومِ قضیه باشد و با روشن شدن آن جوانب ، تحلیل ما اصولا عوض شده استبعادها جاى خود را به پذیرش قضیه (و یا بالعکس ) خواهد داد و یا برداشت تازه اى در افق دید ما ظاهر خواهد شد.

 

 پس واقعا جای تعجب دارد چگونه چند نفر ادعا میکنند حضرت رقیه سلام الله علیها وجود ندارد! البته تعداد این افراد بسیار بسیار اندک است و قطعاً سخن این گروه نادان در برابر فتواهایی که همه مراجع عظام تقلید بالاتفاق پیرامون وجود حضرت رقیه داده اند هیچ است!

 

اهداف شوم دشمنان از انکار وجود آن حضرت

وجود مطهر حضرت رقیه سلام الله علیها معرف دو وجه بسیار اساسی و اصولی از مبانی تشیع که یکی وجود مطهر سیدالشهدا و دیگری نهضت انتظار است، لذا دشمنان با تشکیک در وجود آن حضرت در پی ضربه زدن به اصول اعتقادی شیعه که همان امامت و انتظار است، هستند.

حضرت رقیه سلام الله علیها در طول حیات کوتاه  خود به عنوان بزرگترین مدرس و راهنمای درس انتظار برای تمامی اعصار محسوب می شوند. هر لحظه از صحنه های واقعه ی کربلا و هر کلامی که این طفل کوچک با امام خود دارد، درسهایی است که برای هر شیعه راه گشاست  و اصول و روش انتظار را می آموزد.

چرا که فرهنگ انتظار است که باعث حیات قیام عاشورا است و حضرت رقیه بارزترین نمونه برای یک منتظر حقیقی است که با وجود شرایط سخت و کمی سن و سال منتظر امام زمان بودن را تجلی می بخشد و  معرف امام زمان خود می شود. و به تمامی تاریخ ثابت می کند که بدون وجود امام دیگر زندگی معنا ندارد و حیات بدون او یعنی مرگ...

و این انتظار آن قدر حقیقی و از عمق جان بود که بالاخره به ثمر نشست و امام  با سر مقدس خود به ویرانه شام رفت و انتظار او را پایان بخشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۰۵
محمدرضا جاویدنژاد

امام مهدی علیه السلام در سپیده دم جمعه نیمه شعبان سال 225 هـجری قمری برابر با 869 میلادی در سامرا چشم به جهان گشود. سال تولد آن حضرت را 254، 256، 257 یا 258 هجری نیز دانسته اند. این اختلاف ممکن است به دلیل پنهان نگه داشتن تولد آن امام بوده باشد.(بحارالانوار، ج 51، ص 15، حدیث 15،کمال الدین )

سامرا شهری است بین بغداد و تکریت که در جانب شرقی رود دجله  قرار دارد. نام این شهر در اصل "سر من رای" بوده است یعنی "هر که آن را ببیند شاد می شود." معتصم، خلیفه عباسی، که در سال 221 هجری به آبادانی این شهر پرداخت، این نام را برای آن برگزید. بعدها این شهر رو به ویرانی نهاد و به "ساء من رای" [یعنی هر که آن را ببیند ناراحت می‌شود] مشهور شد و پس از مدتی به اختصار، "سامرا" نام گرفت. حرم مطهر عسگریین عَلیهِ السَّلام [یعنی امام هادی و امام حسن عسگری عَلیهِم السَّلام] و آرامگاه نرجس خاتون، مادر امام زمان عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف، در سامرا قرار دارد. 

غیبت صغرای امام زمان عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف از سردابی در همین شهر شروع شد. چند تن از خلفای عباسی نیز در این شهر دفن شده‌اند. در طول تاریخ بناهای زیبا و باشکوهی در سامرا ساخته شده که بقایای برخی از آن ها تاکنون باقی مانده است.

مادر امام زمان عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف

مادر حضرت مهدی عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف، دختر یشوعا فرزند قیصر روم بود؛ نام اصلی آن بانو "ملیکه" است که پس از ازدواج با امام حسن عسگری عَلیهِ السَّلام به نام های دیگری مشهور شد؛ در روایات، نام های مختلفی برای مادر امام زمان علیه السلام نقل شده است، از آن جمله نرجس، صقیل، ملیکه ،ریحانه، سوسن و حکیمه که مشهورترین آن ها "نرجس" می باشد.(بحارالانوار ج51 ص2،5،7،9،15،17،23،24،125)

در برخی از احادیث از نرجس خاتون با عنوان بهترین کنیزان یاد شده است. وی شدیدا مورد علاقه ی جدش، قیصر روم، بود. در دوران کودکی، زیر نظر اساتید و معلمان خبره، آداب و رسوم اقوام گوناگون و از جمله زبان عربی را آموخت؛ به‌گونه ای که بر این زبان تسلط کامل یافت.(بحارالانوار ،‌ 52/ 321 حدیث 29، بحارالانوار ،‌ج 51، ص41 و 22 ،‌ حدیث 6)

اسلام آوردن نرجس در خواب و خواستگاری آسمانی

سیزده ساله بود که جدش [قیصر روم] مراسم بسیار مجلل و باشکوهی ترتیب داد، تا او را به عقد برادرزاده اش در آورد؛ ولی بر اثر حادثه ای شگفت آور، تخت برادر زاده اش سرنگون شد و او در دم جان سپرد. پس از او بار دیگر مراسم مشابهی ترتیب یافت تا ملیکه به عقد ازدواج برادرزاده ی دیگر قیصر در آید، ولی او نیز به سرنوشت برادر خود دچارشد. 

سال ها بعد که حضرت نرجس توسط بشیر بن سلیمان خریداری شد و به محل اقامت او در بغداد آمد، نامه ی امام هادی علیه السلام را بوسید و به آن تبرک جُست، . بشیر که از کار نرجس در شگفت مانده بود از او پرسید که چگونه نامه ی کسی را می بوسید که نمی شناسید. این سخن نرجس را بر آن داشت تا خود را معرفی کند و ماجرای بر هم خوردن مراسم ازدواجش را با برادر زاده ی جدّش قیصر روم بیان کند. 

نرجس به بشیر فرمود: سیزده ساله بودم که جدّم قیصر روم مرا به همسری برادر زاده اش در آورد. به همین منظور جدّم قیصر روم قصر خود را از هر جهت آراست و تزیین کرد، او دستور داد تختی فراهم کردند. که از انواع جواهرات ساخته و آراسته شده بود و آن را در قصر خویش بر چهل پایه استوار کردند، صلیب ها اطراف آن را احاطه کرده بود. پس از آ نکه قصر از هر جهت آماده شد، جدّم قیصر سیصد نفر از راهبان و قسیسانِ از نسل حواریون ، هفتصد نفر از مسئولان بلند پایه و چهار هزار نفر از فرماندهان لشگر و رؤسای قبایل را در قصر خود گِرد آورد. آن گاه فرزند برادر جدم بر تخت نشست، اسقف ها با نظم خاصی، بی حرکت به پا خاستند، انجیل ها را گشودند و آماده ی اجرای صیغه ی عقد گردیدند. در این هنگام ناگهان وضع مجلس دگرگون شد، صلیب ها از بالای تخت به زمین افتادند و پایه های تخت شروع به لرزیدن کرد تا آن که تخت به زمین سقوط کرد و برادر زادة جدّم قیصر بیهوش به زمین افتاد و جان سپرد، رنگ از صورت کشیش ها پرید. اعضایشان به لرزه افتاد. رئیس آن ها به جدّم گفت: ای فرمانروا! ما را از این کار نحس که نشانه ی زوال مسیحیت و این مذهب پادشاهانه است، معاف فرما! (بحارالانوار، ج 51، ص7، حدیث 12 ، غیبه الشیخ(

شب خواب آن روز را دیدم که قصر جدّم را آراسته اند. در همان محلی که جدّم آن تخت با شکوه را برای ازدواج من با برادر زاده هایش قرار داده بود، منبری از نور نصب کرده اند که در بلندی با آسمان رقابت می کرد.  حضرت مسیح علیه السلام، شمعون جانشین حضرت عیسی علیه السلام و تعدای از حواریون در آن جا گرد آمده اند. در این هنگام حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم همراه جانشین و دامادش حضرت امیرالمؤمنین علی عَلیهِ السَّلام و فرزندانش [امامان شیعه] وارد قصر شدند.  با ورود پیامبر اکرم صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم، حضرت مسیح به استقبال آن حضرت شتافت، او را در آغوش کشید و معانقه کردند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم به عیسی علیه السلام فرمودند: ای روح خدا علیه السلام! من آمده ام تا از جانشین تو [شمعون] دخترش [ملیکه] را برای این فرزندم خواستگاری کنم. آن گاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم با دست به ابو محمد امام حسن عسگری علیه السلام، فرزند صاحب این نامه اشاره کرد. در این هنگام حضرت مسیح علیه السلام نگاهی به شمعون انداخت و فرمود: شرافت و بزرگی به تو روی آورده است.  پس نسل خویش را با نسل آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیوند زن! شمعون پاسخ داد: پذیرفتم! با پذیرش شمعون، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر فراز منبر رفت، صیغه ی عقد را جاری کرد و مرا به ازدواج فرزندش در آورد. حضرت مسیح علیه‌السلام، فرزندان حضرت محمد صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم، حضرت علی علیه السلام و حواریون گواهان این ازدواج بودند. پس از آن که از خواب برخواستم ترسیدم که اگر خوابم را برای جدم بازگو کنم کشته شوم. بنابراین، این راز را در سینه پنهان کردم. (بحارالانوار، ج 51، ص 8، حدیث 12،غیبه الشیخ )

حضرت نرجس خاتون ادامه ی داستان زندگی خود را برای بشیر بن سلیمان این گونه بازگو فرمود: چهارده روز پس از آنکه پیامبر اسلام صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم مرا به ازدواج امام حسن عسگری علیه السلام در آورد، بار دیگر در خواب دیدم که حضرت فاطمه سَلام الله عَلیها، بهترین بانوی جهان، همراه حضرت مریم و هزار حوری بهشتی، به دیدار من آمدند. حضرت مریم با اشاره به حضرت فاطمه علیهاسلام به من فرمود: این بانو، سرور زنان جهان و مادر شوهر تو است. به دامان فاطمه سَلام الله عَلیها چنگ زدم و گریه کنان، از این که امام حسن عسگری علیه السلام از دیدار و ملاقات با من خودداری می کند، گِله و شکایت کردم. حضرت فاطمه سَلام الله عَلیها  فرمودند: تا وقتی بر دین مسیحیت هستی، فرزندم حسن عسگری علیه السلام به دیدار تو نخواهد آمد. خواهرم، مریم، نیز از دین و مذهب تو تبری می جوید. اگر خواهان خشنودی خدا و حضرت عیسی علیه السلام هستی و شوق دیدار امام حسن عسگری علیه السلام را در دل داری، بگو: "اشهد ان لا اله الا الله و ان ابی محمداً رسول الله". هنگامی که این شهادتین را بر زبان جاری کردم، حضرت فاطمه سَلام الله عَلیها مرا در آغوش گرفت، به سینه چسباند، دلداری ام داده و فرمودند: اکنون منتظر دیدار فرزندم باش. من او را به سوی تو خواهم فرستاد. در این هنگام از خواب بیدار شدم. تمام وجودم را شوق و انتظار دیدار امام حسن عسگری علیه السلام فرا گرفته بود(بحارالانوار، ج 51، ص 9 - 8 ، حدیث 12 ،غیبه الشیخ)

حضرت نرجس خاتون در بغداد به بشیر بن سلیمان فرمود: یک شب پس از آن که در خواب مسلمان شدم و حضرت زهرا علیهاسلام دیدار امام حسن عسگری عَلیهِ السَّلام را به من مژده دادند، در خواب امام حسن عسگری علیه السلام را زیارت کردم. با مشاهده ی ایشان زبان به شکوه و شکایت گشودم و به او عرض کردم: ای محبوب من! پس از آن که مرا اسیر عشق و محبت خود کردی، به من ستم روا داشتی و دیدار روی ماهت را از من دریغ کردی؟ حضرت فرمودند: دلیل دوری من از تو چیزی جز شرک تو نبود. اکنون که اسلام آوردی، هر شب به دیدارت خواهم آمد، تا وقتی که خداوند متعال ما را در بیداری به یکدیگر برساند. از آن شب تا کنون شبی بر من نگذشته است که او در خواب به دیدار من نیاید.(بحارالانوار، ج 51، ص 9 ، حدیث 12، غیبه الشیخ )

ازدواج نرجس خاتون با امام عسکری عَلیهِ السَّلام

آن بانوی بزرگوار سرانجام بر اساس دستور امام حسن عسگری علیه السلام به صورت ناشناس به جمع اسرای روم پیوست و از سوی امام هادی عَلیهِ السَّلام توسط بشیر بن سلیمان خریداری شد و به سامرا منتقل گردید. امام هادی عَلیهِ السَّلام، نرجس خاتون را به خواهرش حکیمه واگذار کرد تا احکام دینی را به او آموزش دهد

نرجس خاتون در خانه ی حکیمه، دختر امام جواد عَلیهِ السَّلام، به سر می برد تا اینکه روزی امام حسن عسگری عَلیهِ السَّلام به خانه ی عمه ی خود رفت و نرجس را دید.

حکیمه به امام حسن علیه السلام عرض کرد اگر تمایل دارد، نرجس را به ازدواجش در بیاورد. امام علیه السلام پاسخ فرمودند: از این در شگفتم که به زودی فرزند بزرگواری از او متولد خواهد شد که خداوند به ‌وسیله ی او زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همان گونه که از جور و ستم پر شده است.

حکیمه پرسید: آیا نرجس را به حضورتان روانه کنم؟  و امام علیه السلام آن را مشروط به اجازه ی پدر بزرگوارشان کردحکیمه در همان لحظه برای کسب اجازه ازدواج امام حسن عَلیهِ السَّلام و نرجس خاتون به حضور برادرش امام هادی عَلیهِ السَّلام شرفیاب شد، ولی پیش از آنکه سخنی بر زبان بیاورد، امام علیه السلام فرمودند: نرجس را نزد فرزندم ابومحمد عَلیهِ السَّلام بفرست

مراسم ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام و نرجس خاتون را در خانه حکیمه برگزار شد و آن ها پس از چند روز به خانه ی امام هادی علیه السلام رفتند.) بحارالانوار، ج 51، ص 10، حدیث 12 ،منتهی الآمال ج2 در بیان ولادت حضرت صاحب الأمر عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف(

مخفی بودن حمل

دوران بارداری نرجس خاتون همانند بارداری مادر موسی علیه السلام مخفی بود و کسی از آن آگاهی نداشت چرا که دشمنان مترصد بودند آن حضرت را به قتل برسانند

حضرت امام حسن عسگری علیه السلام پس از آنکه مژده ولادت مهدی عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف را به حکیمه دادند، به او فرمودند که آن حضرت از نرجس خاتون متولد خواهد شد نه از دیگری

حکیمه ادامه ی ماجرا را این‌گونه بیان می‌کند: با شنیدن خبر ولادت حضرت مهدی علیه السلام به سوی نرجس شتافتم و او را با دقت نگاه کردم؛ ولی اثری از حاملگی در او نیافتم. به سوی امام علیه السلام بازگشتم و ماجرا را به امام عَلیهِ السَّلام عرض کردم. آن حضرت تبسم کرده و فرمودند: هنگام طلوع فجر، آثار حاملگی در او ظاهر خواهد شد. نرجس مانند مادر موسی است که آثار حمل در او حاضر نبود و تا هنگام ولادت کسی از آن خبر نداشت. چرا که فرعون، شکم زنان آبستن را برای یافتن موسی می شکافت. این نوزاد، مهدی عَلیهِ السَّلام  است.(بحارالانوار، 51/ 2 و 3 و 12 و 13 و 17 و 18 احادیث 3 و 4 و 25 )

ولادت نورٌ علی نور قطب عالم امکان، منجی عالم حضرت بقیّةالله الأعظم روحی و ارواح العالَمین لَهُ الفِداه

شب پانزدهم شعبان سال 255 هجری قمری، حکیمه به خانه ی امام حسن عسکری عَلیهِ السَّلام رفته بود. نزدیک غروب آفتاب تصمیم گرفت برگردد که امام حسن عَلیهِ السَّلام به او فرمود شب را در همان جا بماند چرا که قرار است مهدی عَلیهِ السَّلام متولد گردد

حکیمه می گوید: در خدمت آن امام بودم تا وقت غروب آفتاب؛ پس کنیز خود را صدا زدم که جامه هایم را بیاورد تا بروم؛ حضرت عسگری عَلیهِ السَّلام فرمودند: ای عمه! امشب نزد ما باش  که در این شب فرزندی گرامی متولد می شود که حق تعالی زمین را با علم و ایمان و هدایت زنده می گرداند بعد از آنکه با شیوع کفر و ضلالت مرده باشد. عرض کردم: ای سید من! از چه کسی متولد خواهد شد؟ من در نرجس هیچ اثر حملی نمی یابم! حضرت فرمودند: از نرجس به هم می رسد و نه از دیگری!

پس رفتم و پشت و شکم نرجس را دیده و هیچگونه اثری نیافتم. پس برگشتم و عرض کردم. حضرت تبسم کرده و فرمودند: چون صبح شود، اثر حمل بر او ظاهر خواهد شد و مَثَل او مَثل مادر موسی است که تا هنگام ولادت هیچ تغییری ظاهر نشد و احدی بر حال او مطلع نگردید زیرا فرعون شکم زنان حامله را می شکافت برای طلب موسی، و حال این فرزند نیز در این امر شبیه است به حضرت موسی.

و در روایت دیگر این است که حضرت فرمودند: حمل ما اوصیاء پیامبر صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم در شکم نمی باشد و در پهلو می باشد و از رحم بیرون نمی آییم بلکه از ران مادرانمان فرود می آییم زیرا که ما نور حق تعالی هستیم و چرک و نجاست را از ما دور گردانیده است.

حکیمه می گوید: به نزد نرجس رفتم و این حال را به او گفتم. عرض کرد: ای خاتون! هیچ اثری در خود مشاهده نمی نمایم. پس شب در آن جا ماندم و افطار کردم و نزدیک نرجس خوابیدم و در هر ساعت از او خبر می گرفتم و او به حال خود خوابیده بود؛ هر ساعت حیرتم زیاد تر می شد و در این شب بیش از شب های دیگر، به نماز و تهجّد برخاستم و نماز شب ادا کردم. چون به نماز وتر رسیدم نرجس از خواب بیدار شده وضو ساخت و نماز شب را به جای آورد. چون نظر کردم، صبح کاذب طلوع کرده بود، پس نزدیک شد از وعده ای که حضرت فرموده بودند شکی در دلم پدید آید، ناگاه حضرت عسگری عَلیهِ السَّلام از حجره ی خویش صدا زدند که شک مکن که وقتش نزدیک شده.

پس در این وقت در نرجس اضطراب مشاهده کردم، او را در آغوش کشیدم و نا الهی را بر او خواندم. باز حضرت صدا زدند که سوره ی "انّا انزلناه فی لیلة القدر" را بر او بخوان. پس از او پرسیدم که چه حال داری؟ گفت: اثر آنچه مولایم فرموده بود، ظاهر شده است. چون شروع کردم به خواندن سوره ی قدر شنیدم آن طفل در شکم مادر با من همراهی می کرد در خواندن و بر من سلام کرد. من ترسیدم، پس امام حسن عَلیهِ السَّلام صدا کردند: تعجب مکن از قدرت الهی که طفلان ما را به حکمت گویا می گرداند و ما را در بزرگی حجّت خود ساخته است در زمین. پس چون کلام حضرت تمام شد، نرجس از دیده ی من غایب گردید گویا پرده ای میان من و او حائل شد.

فریاد کنان به سوی امام حسن عسگری عَلیهِ السَّلام دویدم. حضرت فرمودند: برگرد ای عمه که او را در جای خود خواهی دید! چون برگشتم پرده گشوده شد و در نرجس نوری مشاهده کردم که دیده ی مرا خیره کرد و حضرت صاحب الأمر روحی و ارواح العالَمین لَهُ الفِداه را دیدم که رو به قبله با زانوها به سجده افتاده و انگشتان سبابه را به آسمان بلند کرده و می فرماید:

" أشهد أن لا اله الّا الله وحده لا شریکَ لَه و أن جدّی رسول الله و أن أبی امیرالمؤمنین وصی رسول الله "؛ و یک به یک امامان را شمرد تا به خودش رسید و فرمود:

" اللّهم انجزلی وعدی و اتمم لی امری و ثبت و طاتی و املا الارض بی عدلاً و قسطاً " یعنی خداوندا! وعده ی نصرت که به من فرموده ای وفا کن و امر خلافت و امامت مرا تمام کن و استیلاء و انتقام مرا از دشمنان ثابت گردان و زمین را به سبب من از عدل و داد پر کن.(منتهی الآمال ج2 در بیان ولادت باسعادت حضرت صاحب الأمر عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف)

ابو علی خیزرانی می گوید: کنیزم خبر داد هنگامی که امام زمان علیه السلام متولد شد، نوری از آن حضرت درخشید و تا آسمان را روشن کرد؛ پرندگان سفیدی را مشاهده کردم که از آسمان فرود می‌آیند و بال‌هایشان را بر سر و صورت امام می‌کشند و سپس به آسمان پر می‌کشند.  وقتی این خبر را به امام حسن عسگری علیه السلام گفتیم، ایشان خندید و فرمودند: آنان فرشتگان آسمانند که برای تبرک جستن به مهدی فرود می‌آیند. آنان هنگام ظهور، یاوران اویند. (بحارالانوار، ج 51، ص 5، حدیث 10 ، کمال الدین)

غیاث بن اسد از محمد بن عثمان عمری روایت می‌کند که فرمود: هنگامی که حضرت مهدی علیه السلام متولد شد، از روی سرش نوری درخشید و به آسمان رفت آنگاه به پروردگارش سجده کرد و پس از آنکه سر از سجده برداشت، فرمودند: "اشهد ان لا اله الا هو و الملائکه و اولو العلم قائماً بالقسط لا اله الا هو العزیز الحکیم. ان الدین عندالله الاسلام". ( بحارالانوار، 51 / 16 حدیث 19،کمال الدین)

حکیمه خاتون در ادامه می گوید: مهدی علیه السلام را در آغوش گرفتم و دیدم پاک و پاکیزه است. در همین هنگام، امام حسن عسگری علیه السلام صدا زد: ای عمه، فرزندم را نزد من بیاور! آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش بردم.  هنگامی که مهدی علیه السلام مقابل پدر رسید، سلام کرد. امام حسن او را در آغوش گرفت ـ یک دست زیر بدن مهدی علیه السلام و دست دیگر را زیر پاهای او قرار داد. آنگاه زبانش را در کام فرزند قرار داد و بر چشم و گوشش دست کشید.  سپس مهدی علیه السلام را روی کف دست چپ نشاند، با دست راست خود را بر سرش کشید و فرمودند: فرزندم، به قدرت خدا سخن بگو.

مهدی عَلیهِ السَّلام لب به سخن گشود و فرمودند:"  اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، و نرید ان نّمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکّن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانو یحذرون."

آنگاه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان درود فرستاد و پس از درود بر پدر بزرگوارش، لب فرو بست. 
امام حسن علیه السلام فرمودند: ای عمه! او را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند و سپس بار دیگر به نزد من بازگردانش.
او را نزد مادرش بردم. مهدی علیه السلام به مادر سلام کرد. سپس او را نزد پدر باز گرداندم.(بحارالانوار، 51 / 3 و 135 و 185 ، بحارالانوار، ج 51، ص 3و 125 و 13 و 17 و 18، حدیث 3 و 14 و 25) 

آداب پس از ولادت

امام حسن عسکری علیه السلام برای فرزندش گوسفندان زیادی عقیقه کرد و شیعیان را اطعام نمود

مخفی نگه‌داشتن ولادت حضرت مهدی علیه السلام از همان آغاز رعایت می‌شد و جز شیعیان خاص و افراد معدودی از ولادت او باخبر نمی‌شدند؛ چرا که در صورت آگاهی دشمنان از ولادت آن حضرت، آن ها درصدد کشتن او بر می‌آمدند

اسامی و القاب مطهر حضرت حجّت

امام زمان عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف نام‌های گوناگونی دارد که بسیاری از آن ها لقب هایی است که از جهت خصوصیات و صفات مختلف، به او داده‌اندحضرت مهدی علیه السلام از آغاز ولادت دشمنان فراوانی داشت که همواره در پی یافتن و کشتن آن حضرت بودند. به همین جهت آن حضرت پیوسته در اختفا و غیبت به‌سر می‌برده و در احادیث پیشوایان معصوم علیهم السلام و در میان شیعیان، از نام اصلی آن حضرت، کمتر استفاده می‌شده است

برخی از نام‌های آن امام عبارتند از

·         م ح م د:  نام اصلی امام زمان م ح م د است. در بسیاری از احادیث، آن حضرت همنام و هم‌کنیه رسول بزرگوار اسلام صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم معرفی گردیده است. با این حال در تعدادی از احادیث، بردن این نام ممنوع شمرده شده است و حتی در پاره‌ای از احادیث، کسی که آن حضرت را به این نام یاد کند، کافر و ملعون دانسته شده است .دلیل این حکم از سوی پیشوایان معصوم علیه السلام، مسایل امنیتی و حفظ جان آن حضرت از دست دشمنانش بیان شده است

·          مهدی:  مهدی در لغت به معنی هدایت‌شده و راه‌یافته است. دلیل نامیده‌شدن امام زمان علیه السلام به مهدی راهنمایی و هدایت یافتگی به امور مخفی و پنهان بیان شده است.

·         قیام کننده: از آنجا که حضرت مهدی به حق قیام می کند و حق را بر پا می دارد، در احادیث پیشوایان معصوم قیام کننده به حق نامیده شده است.

·         منتظَر: منتظر به معنای کسی که در انتظارش به‌سر می برند. از آنجا که حضرت مهدی برای مدت بسیار طولانی در غیبت به سر می برد و در این مدت شیعیان مخلص، منتظر او هستند تا با ظهور خود جهان را از عدل وداد پرکند، آن حضرت منتظر نامیده شده است

 و اسامی دیگری از جمله "احمد"، "محمود"، "مومل" [آرزو داشته شده "خلف"، " الحجه من آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم"منصور  "عبدالله "، "خلف صالح"، "صاحب الزمان "خلیفه الله "، " بقیه الله"

حضرت مهدی عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف کنیه‌هایی نیز دارند که عبارتند ازابوالقاسم، ابوعبدالله و ابوجعفر

دوران کودکی حضرت

چنانچه گفته شد، حضرت مهدی علیه السلام از همان آغاز ولادت و دوران کودکی ـ بلکه پیش از ولادت ـ در خفا به سر می برد و جز تعداد کمی از شیعیان و یاران خاص پدرش، کسی موفق به دیدار و ملاقات با او نمی‌شد. از این‌‌رو از حوادث دوران کودکی آن حضرت اطلاعات زیادی در دست نیست

در اینجا به برخی از حوادث دوران کودکی امام اشاره می کنیم

حضرت مهدی علیه السلام در روز اول ولادت:

حکیمه در موارد متعدد به دیدار و زیارت امام می‌رفت. او در همان روز نخست ولادت امام برای عرض تبریک به خانه‌ی برادرزاده اش امام حسن عسکری رفت؛ ولی با کمال تعجب، حضرت مهدی را در جای خودش ندید

وقتی از امام حسن عسکری پرسید، آن حضرت فرمود:« او را به کسی سپردیم که مادر موسی فرزندش را به او سپرد.

روز سوم ولادت:

حکیمه روز سوم ولادت حضرت مهدی نیز برای دیدار امام به آنجا رفت. در این دیدار، حضرت مهدی علیه السلام را در آغوش گرفت و بوسید. امام حسن عسکری علیه السلام از حکیمه خواست فرزندش را نزد او ببرد

هنگامی که حکیمه، حضرت مهدی علیه السلام را به پدر داد، امام حسن فرمود: « فرزندم سخن بگو!» و حضرت مهدی لب به سخن گشود و گفت: « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم الارض و نری فی الارض و نری فرعون و هامان و جنود هما منهم ما کانوا یحذرون»؛

 پناه می برم به خدا از شیطان رانده‌شده، به نام خداوند بخشایشگر مهربان. و ما اراده کردیم بر کسانی که در زمین ضعیف شده‌اند، منت گذاریم و آنان را پیشوایان قرار دهیم و وارثان (زمین) قرار دهیم و آنان را در زمین قدرت دهیم و به فرعون و هامان و سپاهیانشان از سوی آنان چیزی نشان دهیم که آنها را به ترس وا دارد.

سپس بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت علی علیه السلام و همه امامان درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و پس از ذکر نام پدرش ساکت شد

همچنین در روز سوم ولادت حضرت مهدی، پدرش اصحاب خود را جمع کرد، حضرت مهدی علیه السلام را به آنها نشان داد و فرمود:  پس از من این کودک، امام شما و جانشین من است. او همان کسی است که گردن‌ها در انتظارش کشیده می‌شود و آنگاه که ظلم و جور پر شود، قیام می‌کند و دنیا را از عدل وداد پر می‌نماید.

روز هفتم ولادت نیز حکیمه به دیدار آن امام رفت و ماجرای این دیدار شبیه دیدار روز سوم است

روز دهم ولادت: در این روز خادمی به نام نسیم، در حضور حضرت مهدی علیه السلام عطسه کرد

امام به سخن درآمد و فرمود: « خداوند تو را رحمت کند. (یرحمک الله.)» نسیم از این سخن خوشحال شد. آنگاه امام فرمودند: به تو بشارت می‌دهم که عطسه، سه روز ایمنی از مرگ را در پی دارد.

چهل روزگی:

حکیمه می‌گوید: « چهل روز پس از تولد حضرت مهدی علیه السلام به خانه امام حسن عسکری علیه السلام رفتم. مولایم امام زمان علیه السلام را مشاهده کردم که در خانه راه می رود و کسی را ندیدم که فصیح‌تر از او سخن بگوید.

حکیمه گوید: پس از آن از ابومحمد علیه السلام سراغ امام زمان علیه السلام را می گرفتم و او در پاسخ می فرمود:  او را به کسی سپردیم که مادر موسی علیه السلام فرزندش را به او سپرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۵
محمدرضا جاویدنژاد

بار دیگر سینه ی آسمان شکافت تا زمین میزبان آخرین نور حق گردد. نگاه عسگری علیه السلام بر آسمان دوخته شده تا وعده ی صبح صادق فرا رسد. سپیده ی صبح نیمه شعبان 255 ه.ق است و ح

جبرئیل پر می گشاید و فوج فوج قدوسیان را در سامرا به تماشای حضور می طلبد. دیدنی شده سبقت فرود ملائکه از عرش خدا بر در خانه ی خورشید یازدهم. لیلة القدری در راهست. نزول قرآن است بر سینه ی دین خدا. گویا ملائک آیات قرآن، پیچیده در نور با خود به  همراه دارند و بر دامان نرجس بال می گستراند. دل مادر مملو از شوق دیدار است؛ پرده از چهره بگشای ای نور دیدگان ترم. جمال حُسن بگشای که جهان بی تاب گشت. ای خورشید مشعشع فاطمی!

آری! انتظار حسن عَلیهِ السَّلام سرآمد! وعده ی حق رسید! آغوش بگشا که  این دردانه ی حیدری ، یوسف زاده ی فاطمی است!

سلام بر تو ای حجت حق!  زبان بگشا که پدر بی تاب شنیدن کلام حق است. بگو به نام خالق خورشید. بخوان عشق را به اسم اعظم معشوق، از پس یلدای بی تنفس غربت سامرا. بخوان فرزندم که هُرم صدای دلنشینت غم را در دل ولایت ذوب می کند. و طنین آوای دلنوازت زمین و آسمان را عطر آگین.

امید قلب حسن عَلیهِ السَّلام، سر بر سجده می گذارد، دو انگشت سبابه را به سوی آسمان بلند می کند و اینچنین سرود حق می خواند:

" سبوحٌ قدوسٌ ربُّ الملائکه و الروح "، شهادت می‌دهم که هیچ معبودی جز خدای یگانه نیست، تنهاست و شریکی ندارد؛ و شهادت می‌دهم که جدم، رسول خدا صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّماست و پدرم، امیر مؤمنان علی عَلیهِ السَّلام است.

آنگاه یکایک امامان را نام می برد تا به نام خودش می رسید. سپس می فرماید:

" خدایا وعده‌ات را درباره من به انجام رسان. کار مرا به پایان برسان. گام‌هایم را محکم گردان و زمین را به وسیله ی من از عدل و داد پر کن."

 قلب حسن بن علی عَلیهِ السَّلام آرام می گیرد و نور امید از میان لب های گشوده ی او عالم را تابان می نماید. چرا که آخرین دُرّ نایاب ذات الهی در دستان حسن عَلیهِ السَّلام می خندد. عطر خوش عشق، عرشیان بی تاب را به طواف خانه عسگری عَلیهِ السَّلام می کشاند.

پدر، فرزند را روی دست امامتش می نشاند و وعده ی حق را می طلبد: سخن بگو ای گنج نهان ،آرامش جان عاشقان، نرگس پنهان، پرده نشین کاخ سبحان!

  مهدی عَجّل الله تَعالی فَرَجهُ الشّریف لب به سخن می گشاید و می فرماید:

عوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، و نرید ان نّمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکّن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانو یحذرون "

برخیز که حجت خدا می آید / رحمت زحریم کبریا می آید

از گلشن عسگری گذر کن که سحر / بوی گل نرگس از فضا می آید

بشارت بشارت! از عرش نشینان بر زمینیان اهل دل! پایان شب تاریک غم. آمدن قیام کننده ی برحق آل علی علیه السلام ، " جاء الحق و زهق الباطل "؛ این همان نقش نگین احدیت است بر بازوان خدایی مهدی عَلیهِ السَّلام که بوسه گاه پدر شده.

مهدی جان! تو آمدی عالم در وجود شد، هدایت معنا گرفت. بدون تو آفرینش سرانجام نداشت و مقصد ناپیدا بود. و حال انگشت اشارت حق به سوی توست . آری این است مهدی موعود! به سوی او بشتابید. " من رأنی فقد رأی الحق " هر که خدا را می جوید او را ببیند و خدا را در آئینه ی وجود او به تماشا بنشیند.

ای بهترین مخلوق احدیت در نسب و ای خورشید هدایت در حسب. خردمندان از درک رتبه ات در بهت و عقل در توصیف جلالت در جهل مرکب است. ای مرآت صفات پاک معبود، تنها وارث تاج و تخت محمود، بهشت موعود، ای ماه فاطمه! نوای آمدنت تصنیف سرخ ترانه های انتظار است و قدم ‌هایت بوسه‌گاه چشم های شوریدگان عشق. از یمن وجودت کوه ها استوار و از برق نگاه افسونگرت ماه و خورشید تابناک  اند، از فضل تو دل ها و زمین های مرده حیات گرفته اند و از فیض دستان تو جنبندگان روزی خورند. آری! خداوند آیات محکمات خود را بر زمین جاری کرده. " بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین"

ای گل نرگس! ای نقطه شروع شفق! ای مجری حق! میلاد تو، قصیده ی بی انتهایی است که تنها خدا بیت آخرش را می داند؛ بیا و حُسن ختام زمان باش! و ای کاش جشن میلادت به ضیافت ظهور می پیوست، تا بزم قدسیان در صبحی که آفتاب زمین و آسمان به زیر سقف خانه ی عسگری عَلیهِ السَّلام طلوع می کند، با جشن حیات فرشیان در صبح ظهورت روشن گردد. ولادت موفور السرور  قیام کننده ی عشق بر چشمان روشن بالا نشینان عرش خجسته و میمون باد.

دل شود امشب شکوفا در زمین                                           می زند لبخند شادی بر زمین

آسمانِ دل تبسم می کند                                                      روی ماهت را تجسم می کند

ای مسیح آل پیغمبر سلام                                                     انتهای سوره ی کوثر سلام

ای کتاب راز های مرتضی                                                      یادگار حضرت خیرالنساء

ای صفات تو صفات انبیاء                                                        حاصل جمعِ تمام اولیاء

ای قدم هایت صراط المستقیم                                              حافظ آیات قرآن کریم

ای امام صالحان در روی خاک                                                                اکفیانی اکفیان روحی فداک

السلام ای آفتاب پشت ابر                                                     السلام ای  اوج قله ، کوه صبر

السلام ای آخر هر دلخوشی                                                 عاقب از غم تو ما را می کُشی

السلام ای فخر آدم در زمین                                                   یادگار حضرت روح الامین

تو تمام چهارده نور مبین                                                         جلوه ی زیبای ربُ العالمین

تو حدیث ناب عترت در زمین                                                   زاده حیدر امیر المؤمنین

تو همان نوری که از روز ازل                                                  کرد خالق روی ماهت بی بدل

تو سرشت ناب از نسل علی                                                 نور رب در جلوه ی تو منجلی

عمر تو تاریخ ساز عالم است                                                مبداء آن از رسول خاتم است

ترسم آخر من نبینم روی تو                                                   صورت زهرائی و دلجوی تو

تو کجائی شیعه می خواند تو را                                            پس نمی گوئی جوابش را چرا

کی می آیی دل تمنایت کند                                                   تا که روزی بوسه بر پایت کند

ای خوش آن روزی فرج برپا شود                                          با دو دست فاطمه امضا شود

 

ای اجابت کننده ی هر دعا! پنجره ی قلب منتظران رو به آسمان بی‌کرانت گشوده شده است تا با یک اشارت تو، غبار اندوه غیبت از دل ها برخیزد و چشم ها به تماشای باران ظهور بنشیند؛

ای میثاق مأکّده ی الهی که رسول رحمت صَلّی الله عَلیهِ وَ آلهِ و سَلّم نوید آمدنت را داده، بیا! تا با آمدنت ندای"اشهد انّ علی ولی الله" در تمام عالم طنین انداز شود.

خدایا! شب یلدای هجران را به یمن ظهور ماه کاملش کوتاه کن و به ما توفیق ده تا طلوع صبح صادق را نظاره گر باشیم.آمین

 

" یا رَبّ اَلحُجّـــة بِحَقِّ اَلحُجّـــة اِشفِ صَدرِ اَلحُجّـــة بِظُهُورَ اَلحُجّـــة "

سن علیه السلام  چه بی تاب! برای بوئیدن و در آغوش کشیدن آخرین امام علیه السلام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۳
محمدرضا جاویدنژاد

کلیپ های مذهبی

کلیپ های حضرت مهدی (عج)

بازگشت به صفحه ویژه حضرت مهدی (ع)

ردیف نام کلیپ

توضیحات

اجرا فرمت

حجم
(KB)

1 امام مهدی (ع) ! ما منتظرت هستیم
(جدید)
پخش
(mp4)
----
دانلود
(mp4)
33,610
2 دل بشریت می تپد تا نجات بخش بیاید - امام خامنه ای
(جدید)
دل بشریت می تپد تا نجات بخش بیاید - امام خامنه ای
(پخش و دانلود)
mp4
----
3 ترانه جدید حامد زمانی درباره امام زمان (عج)
(جدید)
(پخش)
mp4
----
دانلود
(mp4)
17,101
4 نماهنگ - ماه دل آرا
نماهنگ - ماه دل آرا
mp4 ----
5 بیا ای طبیب دردهای من
mp4 ----
6 نماهنگ - مهدی می آید نماهنگ - مهدی می آید mp4 ----
7 نماهنگ کجایی؟ - علی فانی mp4 ----
8 یا اباصالح مددی - علی فانی mp4 ----
9 غیبت امام زمان (عج) mp4 ----
10 نماهنگ کرانه تا کرانه - امام زمان (عج) mp4 ----
11 در این دوران غیبت - نماهنگ امام زمان (عج) mp4 ----
12 نماهنگ - مولانا یا مهدی mp4 ----
13 دعای فرج امام زمان (عج) mp4 ----
14 نواهنگ ای سرور و سالار من mp4 ----
15 مراحل معرفت به امام زمان (عج) mp4 ----
16 مراحل معرفت به امام زمان (عج) mp4

----

17 اعمال مخصوص برای بهره کامل بردن از شب نیمه شعبان mp4 ----
18 امام خامنه ای: نیمه شعبان روز امید است mp4 5.99

مگابایت

19 کلیپ زیبا ویژه نیمه شعبان mp4 11.43

مگابایت

20 نماهنگ ویژه نیمه شعبان mp4 20.36

مگابایت

21 مناجات شعبانیه از منظر امام خمینی (ره) mp4 23.59 

مگابایت

22 آب زنید راه را آب زنید راه را... / کلیپی به مناسبت ولادت حضرت مهدی(عج) mp4 4.6

مگابایت

23 سلام بر آل یاسین سلام بر آل یاسین... / کلیپی به مناسبت نیمه شعبان mp4 7.3

مگابایت

24 نجوای مهر نجوای مهر / کلیپی به مناسبت ولادت حضرت مهدی(عج) mp4 7.4

مگابایت

25 لحظه ظهور لحظه ظهور / کلیپی به مناسبت ولادت امام زمان(عج) mp4 15.7

مگابایت

26 بیدارشو بیدارشو پخش ---
flv 5.71
مگابایت
27 سرداب غیبت امام زمان سرداب غیبت امام زمان پخش ---
flv 2.54
مگابایت
28 در شوق انتظار... پخش ---
flv 7.66
مگابایت
29 شاید این جمعه بیاید شاید نور آل محمد wmv 10,978
شاید این جمعه بیاید شاید...
30 ناله های فراق نور آل محمد wmv 3,429
ناله های فراق
31 ناله های منتظران نور آل محمد wmv 9,891
ناله های منتظران
32 مهدی بیا نور آل محمد wmv 5,522
مهدی بیا مهدی بیا
33 ای گل نرگس نور آل محمد wmv 5,687
ای گل نرگس
34 یابن طاها نور آل محمد wmv 4,048
یابن طاها...یابن یاسین... / به مناسبت نیمه شعبان
35 نور آل محمد نور آل محمد wmv 8,600
یابن طاها...یابن یاسین... / به مناسبت نیمه شعبان
36 قطعه ای از دعای عهد wmv 10,770
یابن طاها...یابن یاسین... / به مناسبت نیمه شعبان
37 بهشت ادیان

اللهم عجل لولیک الفرج ...

بهشت ادیان wmv 15,974
یابن طاها...یابن یاسین... / به مناسبت نیمه شعبان
38 خدا کند که بیایی خدا کند که بیایی wmv 1,782
یابن طاها...یابن یاسین... / به مناسبت نیمه شعبان
39 جاء الحق و زهق الباطل جاء الحق wmv 13,293
یابن طاها...یابن یاسین... / به مناسبت نیمه شعبان
40 آدینه وصال wmv 9,492
یابن طاها...یابن یاسین... / به مناسبت نیمه شعبان
41 شبهای جمعه wmv 9,298
یابن طاها...یابن یاسین... / به مناسبت نیمه شعبان
برای دانلود کردن کلیپ های فوق، روی آیکون کلیک راست نموده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۳
محمدرضا جاویدنژاد
در استان بوشهر محله تنگک اول تا دقایقی دیگر برگزار میشود و این برنامه شمال ایتم های مختلفی است که توسط عزیزان هم محله ای برزگار میشود 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۰۷
محمدرضا جاویدنژاد
نیمه شعبان، شب مبارکی است؛ زیرا ولادت باسعادت امام زمان أرواحنا له الفداء در سحر این شب در سال دویست و پنجاه و پنج هجری قمری واقع شده و باعث مزید شرافت این شب مبارک گردیده است.
۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۹
محمدرضا جاویدنژاد